مرد به چشم هایم خیره می شود و می گوید: ببری خان! عجب زمانه ای شده حالا ما باید خودمان را معرفی کنیم ! گربه چشم اش را باز می کند و می گوید بله قبله عالم عجب زمانه ای شده است و دوباره چشم های خود را می بندد. مرد می گوید : ما سلطان صاحب قران ناصرالدین شاه قاجار هستیم و این گربه هم گربه مخصوص ما ببری خان است.
0 نظر