در پیچیدگی انبوه جهان ما، یافتن راهی سربراه به رهایی دشوار است، ولی شاید راهی باشد که به رهایی کمک کند. این کتاب میکوشد وجهی از این راه را نشان دهد: راه رهایی از خطای فهم رایج از نسبت تمدن و فرهنگ، با مشخصه فرادستی فرهنگ نسبت به تمدن، که کژی آن موجب کاستی بوده است. نیمه نخست کتاب بحثی است نظری درباره فرهنگ، چیستی و چرایی آن، و نقشی که تمدن و پیشرفت مادی بر آن میگذارد. نگاه من نشان میدهد که فرهنگ نه اصالتی دارد و نه شکوهی. به سادگی زیردست تمدن مینشیند و تابع و خدمتگزار آن است. نیمه دوم، همین موضوع را در زمینه ایرانِ پس از انقلاب و جنگ و تحولات فرهنگی آن بررسی میکند.
0 نظر