ای تامل نبود. باید هر چه زودتر خود را به جایی امن میرساند. او با موقعیت جزیره آشنا بود. برای همین به سرعت از آپارتمان بیرون رفت و دوچرخهای را که در پارکینگ بود، برداشت. سوار شد و به سرعت خود را به جادهای که به کوهستان میرفت رساند. سهیلا یک لحظه به پشت سر خود نگاه کرد. امواج درحال پیشروی بود. او با همۀ توانِ خود پا میزد. اما وقتی به دامنۀ تپه رسید، پازدن دیگر ممکن نبود. برای همین دوچرخه را رها کرد و با همۀ نیرو دوید. از تپه ماهورها بالا رفت. خود را به بلندترین نقطه رساند و از طعمۀ امواج شدن نجات پیدا کرد…
0 نظر