خانوادهٔ گولت در اوایل دههٔ ۱۹۲۰ در ایرلند زندگی خوب و خوشی دارند؛ اما سایهٔ خشونت و نزاع باعث میشود والدین لوسیِ ۹ساله تصمیم بگیرند به انگلستان بروند. لوسی نمیتواند خانهٔ روستاییشان با دشت زیبا و ساحل فراخش را ترک کند. او همچنین نمیتواند با سگش خداحافظی کند و او را با خود نبرد. یک روز قبل از رفتن آنها، لوسی به امید اینکه والدینش را متقاعد کند که بمانند فرار میکند. فرار او باعث میشود خانواده و تمام ساکنان شهرشان درگیر اتفاقاتی شوند که تا مدتها گریبانشان را میگیرد. این رمان زندگی لوسی گولت را در دوران کودکی، جوانی، میانسالی و... روایت میکند.
0 نظر